یه دور همی ساده

از امروز همه چیز را از نو آغاز کنیم
یه دور همی ساده

سلام ...
خوش اومدید. قدمتون روی چشم.
اینجا هرچی که به دلم بشینه میذارم که
به دل شمام بشینه، لحظاتتون لبریز از آرامش!

طبقه بندی موضوعی

یه دور همی ساده

از امروز همه چیز را از نو آغاز کنیم





ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم سکوتم آب شد

چشم بستم بسترم آتش گرفت

در زدم کس این قفس را وا نکرد

پر زدم بال و پرم آتش گرفت

از سرم خواب زمستانی پرید

آب در چشم ترم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان

دست هایم دفترم آتش گرفت


قیصر امین پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۵
توحید (مدیر وبلاگ)

در آسانسورو باز کردم دیدم یه دختره وایساده، گفتم: خرابه؟

گفت: نه

گفتم: پس چرا وایسادی؟

گفت: رو در نوشته ظرفیت 4 نفر، وایسادم پر شه دیگههههه :|

منو بیخیال عادت دارم

ولی آسانسوره بیچاره رفته سر خیابون مسافر بزنه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۴:۰۲
توحید (مدیر وبلاگ)

ﺭﻓﺘﻢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺧﺮﯾﺪﻡ …
دﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﺴﺘﯿﺶ؟؟
ﻣﯿﮕﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺮﻩ …
ﻣﯿﮕﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﻪ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯿﺒﺴﺘﯿﺶ؟؟
.
.
ﺍﻻﻥ ۲ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻩ ﻣﺎﺩﺱ،ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺲﭼﺮﺍ ﺑﺎﺯﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ؟؟
ﻣﯿﮕﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺮﻩ !!
ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻨﻮ ﺍﺳﮑﻮﻝ ﮔﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﯼ؟ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺩﻭﺟﻨﺴﻪ ﻫﻢﻣﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ؟؟؟!!!
گوسفند از خنده سرشو میکوبید به درخت…
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۱۱
توحید (مدیر وبلاگ)

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻮﻕِ ﺩﻳﭙﻠﻤشو ﺗﻮ ﺭﺷﺘﻪ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﻫﻠﻲ

ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﻏﻴﺮﺍﻧﺘﻔﺎﻋﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﺣﻀﻮﺭﻱ ﻋﻠﻤﻲﮐﺎﺭﺑﺮﺩﻱ

ﺗﻮ ﻗﺮﻳﻪﻱ ﻣﺴﻠﻢ ﺁﺑﺎﺩ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﺑﻊ ﻳﺎﻗﻮﺕ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﻠﻲ ﻣَﻤَﺴﻨﻲ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺳﻪ ﺗﺮﻡ ﻣﺸﺮﻭﻃﻲ

ﻭ ﺩﻭ ﺟﻠﺴﻪ ﺗﺸﮑﻴﻞ ﺷﻮﺭﺍ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯﺍﻣﺎﻡ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﻣﺴﺠﺪﺷﻮﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ (ﻧﻔﺴﻢ ﮔﺮﻓﺖ)

ﺍﻭﻧﻮ ﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﻴﮕﻪ: ﺍﺯﺍﻳﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺭﻓﺖ ،ﺳﻘﻒ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﮐﻮﺗﺎﺱ!

ﺧﻮﺏ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﻛﻴﻠﻴﭙﺲ تو ﺑﺮﺩﺍﺭ ….!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۵
توحید (مدیر وبلاگ)

پدر زنم اس داده : هلو …
ساعت ۸ دم در حاضر باش میام دنبالت !
منم که فکر کردم اشتباهی اس داده و ازش گاف گرفتم ، جواب دادم :
باشه شفتالوی من …
مانتو خوشگلمو میپوشم میام ، عجیجم …
جواب داد : مرتیکه بی شعور ، هلو یعنی سلام !
آخه تو کی میخوای آدم شی ؟؟؟
سی سالت رد شده ،  من چه گناهی کردم که تو دامادمی !!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۴
توحید (مدیر وبلاگ)

مرد خوب ” کیست؟
.
.
مردیه که هنوز گند کاراش درنیومده!

حالا یا خودش خیلی تیزه یا خانومش خیلی گیجه!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۵:۰۱
توحید (مدیر وبلاگ)


گاه به گوشواره هایت هم حسادت میکنم
که چه شاد با تو از شیطنت هاشان شعر می خوانند
و با هم در مه تاب می خورید
که لمس می کنند گونه هایت را در خواب
و حتی به وقت بدرود
نشان بوسه هاشان به تو چشمک می زنند
و دردناک است که می دانم
آنها یادگار من اند که امروز با خود می بری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۲
توحید (مدیر وبلاگ)
دست های تو
تمام دنیای من است
و من همین حالا
تمام دنیا را توی دست هایم دارم
من دیگر هرگز
دلتنگ اشک هایم نخواهم شد
تو مثل باد
تمام قاصدک هایم را
که به شاخه درخت گیر کرده بود
رها کردی …
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۳۹
توحید (مدیر وبلاگ)

پسره پست گذاشته بود که بین آیفون ۶ و نوت ۴ کدوم رو بگیرم ؟

دختره کامنت گذاشته بود ، هیچکدوم خوب نیستن ، به دردت نمیخورن .

بیا من رو بگییییر ، آشپزی هم بلدم ، نون هم میگیرم

آشغالا رو هم دم در میزارم ، کنترل تلوزیون هم دست خودت باشه

دیگه چی میخوای ؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۷
توحید (مدیر وبلاگ)

یارو میگه یه مخاطب خاص داشتم

از بس خوشگل بود احساس میکردم سر کارم گذاشته ... خودم باهاش کات کردم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۴
توحید (مدیر وبلاگ)