یه دور همی ساده

از امروز همه چیز را از نو آغاز کنیم
یه دور همی ساده

سلام ...
خوش اومدید. قدمتون روی چشم.
اینجا هرچی که به دلم بشینه میذارم که
به دل شمام بشینه، لحظاتتون لبریز از آرامش!

طبقه بندی موضوعی

یه دور همی ساده

از امروز همه چیز را از نو آغاز کنیم





۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۵
توحید (مدیر وبلاگ)

یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود ، تعریف کرده است که :

روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم. رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد. او با جدیت و حرارتی خاص مشغول تمیز کردن یک ماشین بود. بی اختیار ایستادم. مشاهده فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می کوشد مرا مجذوب کرده بود. مرد جوان پس از ….  تمیز کردن ماشین و تنظیم آیینه های بغل، راهش را گرفت و رفت چند متر آن طرفتر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد. رفتار وی گیجم کرد. به او نزدیک شدم و پرسیدم: «مگر آن ماشینی را که تمیز کردید متعلق به شما نبود؟» نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت: «من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است. دلم نمی خواهد اتومبیلی را که ما ساخته ایم کثیف و نامرتب جلوه کند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۳
توحید (مدیر وبلاگ)


ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده‌ای؟

وی درد و ای درمان من از من چرا رنجیده‌ای؟

ای سرو خوش بالای من ای دلبر رعنای من

لعل لبت حلوای من از من چرا رنجیده‌ای؟

 

بنگر ز هجرت چون شدم سرگشته چون گردون شدم

وز ناوکت پرخون شدم از من چرا رنجیده‌ای؟

گر من بمیرم در غمت خونم بتا در گردنت

فردا بگیرم دامنت از من چرا رنجیده‌ای؟

من سعدی درگاه تو عاشق به روی ماه تو

هستیم نیکوخواه تو از من چرا رنجیده‌ای؟

 

شیخ اجل سعدی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۶
توحید (مدیر وبلاگ)

تو یه آزمون استخدام واسه سازمان سیا

سه نفر به مرحله پایانی رسیدن!!!!

یه ایتالیائی- یه ژاپنی و یه ایرانی !!!

آخرین امتحان این بود که به هر کدوم یه تفنگ دادن و گفتن : باید این اسلحه رو بردارید و برین تو این اتاق و همسرتون رو  بکشید!!!

مرد ایتالیائی به گریه افتاد و گفت من اینکارو نمیتونم بکنم !!!

مرد ژاپنی رفت تو اتاق و با گریه برگشت و گفت من نمیتونم اینکارو بکنم!!!

مرد ایرانی رفت تو اتاق بعد از چند دقیقه سر صدا و جیغ و داد از اتاق اومد بیرون !!!

گفتن چیکار کردی ؟؟؟ گفت تو اسلحه گلوله قلابی گذاشته بودن با صندلی کشتمش  😐

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۷
توحید (مدیر وبلاگ)


روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار وصل نیست

 

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم

یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

 

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی

شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

 

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود

من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

 

ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!

من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

 

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید

تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!

 

کاظم بهمنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۵۹
توحید (مدیر وبلاگ)

سحر قریشی متولد ۱۳۶۶ است  . سحر قریشی تنها یک برادر دارد و رنگ های مورد علاقه اش مشکی ، آبی و قرمز است . سحر قریشی دوست دارد هر چه زود تر به اوج برسد و این آینده را برای خود پیش بینی میکند . برای قریشی نوع پوشش و لباس خیلی اهمیت دارد . او حسین سهیلی زاده را مانند پدرش دوست دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹
توحید (مدیر وبلاگ)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۳
توحید (مدیر وبلاگ)